اقا صدرا سواره روروک
عکس پا خوردنه پسملی
شیرین کاریها تازه پسملی من
مامان جدیدا انقدر شیرینتر شدی میخوام بخورمتتتتتتتتتتتتت این چند وقته خیلی دوست داشتم بیام و برات ببنویسم ولی شما خیلی خوابت کم شده و اصلا به مامان فرصت هیچ کاری نمیدی و فقط میگی پیشه من بشین و با من بازی کن خوب عسلم منم هزار تا کار دارم . مامانی شما جدیدا پاهاتو میکنی تو دهنت و شصته پاتو میخوری انقدر بانمک میشی میخوام بخورمت یه کاره دیگه ای هم که میکنی یه ریز در حاله اواز خوندنی جیغایی میکشی که صداش تا خونه مامانیم میره
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:51
ببخشید دیر شد
سلام پسر گلم مامانی ببخشید دیر اودم برات بنویسم اخه ما در حاله اثاث کشی بودیم سرم خیلی شلوغ بود .میدونی اخه با بچه کوچیک سخته اثاث کشی .ما الان اومدیم خونه مامانی(مامانه بابایی) مامانی انقدر خوشحاله شما امدی پیشش همش میگه اقا صدرا رو بیارید پایین پیشه من
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:46
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
زردی اقا صدرا
مامانی شما تا چهل روز زردی داشتی وای هر کاری کردیم پایین نمیومد تا اینکه دکترت گفت باید شیرخشک بخوری تو هم خوردی و خوب شدی ولی تو این چند وقت من حیلی ناراحت شما بودم
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:00